چو گرگ دژآگاه و درنده شیر. دقیقی . دژآگاه مردی چو دیو سترگ سپاهی بکردار ارغنده گرگ . فردوسی . سوی مرز تورانش بنهاد روی چو شیر دژآگاه نخجیرجوی . فردوسی . به دژخیم فرمود شاه اردشیر که رو دشمن پادشا را بگیر. . . بیامد دژآگاه و فرمان گزید شد آن نامدار از جهان ناپدید. فردوسی . ز هامون سوی او نهادند روی دوپیل دژآگاه و دو جنگجوی . فردوسی . نگذردشیر دژآگاه به صد عمر از بیم اندر آن بیشه که یک چاکر او کرد گذر. فرخی . به عذرا همان جامه ٔ جنگ داد پلنگ دژآگاه را رنگ داد. عنصری . اگرعاشق شود شیر دژآگاه به عشق اندر شود هم طبع روباه . ( ویس و رامین ) . اگر بیدل بود شیر دژآگاه برو چیره شود در دشت روباه . ( ویس و رامین ) . به رامین تاخت چون شیر دژآگاه بزد شمشیر بر تارکش ناگاه . ( ویس و رامین ) . بگفت این و به رامین تاخت ناگاه گرفته تیغ چون شیر دژآگاه . ( ویس و رامین ) . دگر ژنده پیلی دژآگاه بود که ویژه نشست شهنشاه بود. ( گرشاسبنامه ) . پلنگ روانکاه در کوه بربر نهنگ دژآگاه در بحر عمان . عبدالواسع جبلی . وآنگاه که با شیر دژآگاه کنی رزم با گردش گردون شود و جوشش دریا. مسعودسعد.