خشفان

لغت نامه دهخدا

خشفان. [ خ َ ش َ ] ( ع مص ) رفتن در زمین. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || درآمدن در چیزی. منه : خشف الماء. || سخت سرما شدن. منه : خشف البرد. || غایب شدن. ( از منتهی الارب ). منه : خشف فلان ؛ غایب شد فلان. || رفتن و خرامیدن بشب و گرد برآمدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). منه : خشف زید خشفاناً؛ رفت زید بشب و گرد برآمد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس