خسیسی
/xasisi/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
پستی، خاتوله، خست، خشک دستی، خبی، سفلگی، خسیسی
خست، صرفه جویی، امساک، کم خرجی، خسیسی
خست، خسیسی
خست، خسیسی
خست، خسیسی
پیشنهاد کاربران
کون را با خایه پاک کردن
به شاش موش آسیاب گرداندن
آب از دست نچکیدن کسی را ؛ سخت ممسک بودن.
خِسَّت
از آب کره گرفتن
نم پس ندادن
. پستی. رذالت. حقارت. خست.