خسو

لغت نامه دهخدا

خسو. [ خ َ / خ ُ ] ( اِ ) مادرزن. ( صحاح الفرس ). خسر. ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خُسُر شود. || پدرزن. ( از ناظم الاطباء ).

خسو. [خ ُ ] ( اِخ ) نام ناحیتی است جنوبی شهر داراب که ده بزرگ آن را نیز خسو گویند و پنج فرسنگ از شهر داراب دور است. ( فارسنامه ابن بلخی ). رجوع به خسویه شود.

فرهنگ فارسی

نام ناحیتی است جنوبی شهر داراب که ده بزرگ آنرا نیز خسو گویند و پنج فرسنگ از شهر داراب دور است .

گویش مازنی

/Khasoo/ خواب آلود

پیشنهاد کاربران

خسیور در کردی کلهر به معنای مادر و پدر زن یا مادر و پدر شوهر است.
در کردی به معنای مادر شوهر یا مادر زن است. احتمالا ریشه این اسم فارسی و از کلمه خس به معنی خار گرفته شده است و احتمالا واو آخر به معنای شبیه بودن است.

بپرس