خسفه
لغت نامه دهخدا
خسفه. [ خ ُ ف َ ] ( ع اِ ) یک گردکان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خسفه. [ خ َ ف َ ] ( اِخ ) آبی است بسیار و آن سر نهر محلم است بهجر. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید