خسروی کردن

لغت نامه دهخدا

خسروی کردن. [ خ ُ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حکومت کردن. فرمانروایی کردن. سلطنت کردن :
عقل وقتی خسروی می کرد در ملک وجود
باز چون فرهاد عاشق بر لب شیرین اوست.
سعدی ( طیبات ).

پیشنهاد کاربران

بپرس