خسرو یا اشک بیست و چهارم یکی از شاهان ایران از خاندان اشکانی بود. وی بیست و چهارمین شاه اشکانی بود و از حدود سال ۱۱۰ تا ۱۲۹ میلادی پادشاهی کرد. وی را برادر پاکور دوم دانسته اند. اگرچه پاکور دو پسر داشت، اما مجلس مهستان رأی به جانشینی خسرو داد.
... [مشاهده متن کامل]
در سال ۱۰۹، خسرو یکم علیه پاکور دوم، پادشاه اشکانی ( ۱۱۰ - ۷۸ ) قیام کرد و ادعای پادشاهی نمود. در زمان سلطنت پسر پاکور دوم، بلاش سوم، ( ۱۴۷ - ۱۱۰ ) ، خسرو یکم موفق شد بخش غربی امپراتوری اشکانی، از جمله بین النهرین را تصرف کند، در حالی که بلاش سوم در شرق حکومت می کرد. در سال ۱۱۳، خسرو یکم با خلع اکسیدارس برادر بلاش سوم و انتصاب برادر وی پارتاماسیر به عنوان پادشاه ارمنستان، پیمان راندیا با رومیان را نقض کرد. این امر به امپراتور روم تراژان ( حکومت ۹۸ - ۱۱۷ ) بهانه ای داد تا به قلمرو اشکانیان حمله کند و از جنگ داخلی جاری بین بلاش سوم و خسرو یکم استفاده کند. در سال ۱۱۴، تراژان ارمنستان را فتح و آن را به استان روم تبدیل کرد.
تراژان در تاریخ برجسته ترین سردار رزمی روم به شمار می آید. روم هرگز به اندازه زمان او بزرگ نبود و نشد. وی با تربیت لژیون های منظم و مشق دیده و گنجینه و معادن طلایی که از سرزمین داس ها ( یکی از نژادهای ایرانی در رومانی و بلغارستان امروزی ) به یغما برده بود، ارتش روم را بازسازی کرد. آغاز نبرد به خاطر این بود که پس از فوت تیرداد پسر بلاش یکم که پادشاه ارمنستان بود، خسرو برادرزادهٔ خود اکزیدارس را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. تراژان با این کار به مخالفت پرداخت؛ چون بر طبق پیمانی _که نزدیک پنجاه سال پیش از این میان بلاش یکم پادشاه آن زمان ایران و نرون قیصر روم بسته شده بود_ اشکانیان باید شاه ارمنستان را با رایزنی دولت روم برمی گزیدند؛ همچنین شاه ارمنستان می بایست تاج شاهی را در روم و از دست قیصر بگیرد. تراژان با سپاهی پرشمار به نبرد با اشکانیان شتافت. هنگامی که رومیان به مقدونیه رسیدند، نمایندهٔ خسرو با پیشکش های بسیار به نزد تراژان رفت و پیام خسرو را مبنی بر این که وی آماده است اکزدارس را از پادشاهی ارمنستان برکنار کند و پارتاماریز پسر تیرداد را با صلاحدید تراژان به آن مقام بگمارد، اعلام نمود. تراژان هدایا و پیشنهاد خسرو را نپذیرفت و پاسخ داد که "پس از ورود به سوریه آنچه صلاح باشد، انجام خواهیم داد".
تراژان با شتاب به سوریه رسید و در انتظار پارتامیز ماند. پارتامیز پس از رسیدن تاج شاهی را به تراژان داد تا وی خود تاج پادشاهی ارمنستان را بر سر او گذارد و فرمانروایی او را به رسمیت شناسد. او نه تنها این کار را نکرد، بلکه پس از گریختن پارتامیز او را تعقیب کرد و کشت.
... [مشاهده متن کامل]
در سال ۱۰۹، خسرو یکم علیه پاکور دوم، پادشاه اشکانی ( ۱۱۰ - ۷۸ ) قیام کرد و ادعای پادشاهی نمود. در زمان سلطنت پسر پاکور دوم، بلاش سوم، ( ۱۴۷ - ۱۱۰ ) ، خسرو یکم موفق شد بخش غربی امپراتوری اشکانی، از جمله بین النهرین را تصرف کند، در حالی که بلاش سوم در شرق حکومت می کرد. در سال ۱۱۳، خسرو یکم با خلع اکسیدارس برادر بلاش سوم و انتصاب برادر وی پارتاماسیر به عنوان پادشاه ارمنستان، پیمان راندیا با رومیان را نقض کرد. این امر به امپراتور روم تراژان ( حکومت ۹۸ - ۱۱۷ ) بهانه ای داد تا به قلمرو اشکانیان حمله کند و از جنگ داخلی جاری بین بلاش سوم و خسرو یکم استفاده کند. در سال ۱۱۴، تراژان ارمنستان را فتح و آن را به استان روم تبدیل کرد.
تراژان در تاریخ برجسته ترین سردار رزمی روم به شمار می آید. روم هرگز به اندازه زمان او بزرگ نبود و نشد. وی با تربیت لژیون های منظم و مشق دیده و گنجینه و معادن طلایی که از سرزمین داس ها ( یکی از نژادهای ایرانی در رومانی و بلغارستان امروزی ) به یغما برده بود، ارتش روم را بازسازی کرد. آغاز نبرد به خاطر این بود که پس از فوت تیرداد پسر بلاش یکم که پادشاه ارمنستان بود، خسرو برادرزادهٔ خود اکزیدارس را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. تراژان با این کار به مخالفت پرداخت؛ چون بر طبق پیمانی _که نزدیک پنجاه سال پیش از این میان بلاش یکم پادشاه آن زمان ایران و نرون قیصر روم بسته شده بود_ اشکانیان باید شاه ارمنستان را با رایزنی دولت روم برمی گزیدند؛ همچنین شاه ارمنستان می بایست تاج شاهی را در روم و از دست قیصر بگیرد. تراژان با سپاهی پرشمار به نبرد با اشکانیان شتافت. هنگامی که رومیان به مقدونیه رسیدند، نمایندهٔ خسرو با پیشکش های بسیار به نزد تراژان رفت و پیام خسرو را مبنی بر این که وی آماده است اکزدارس را از پادشاهی ارمنستان برکنار کند و پارتاماریز پسر تیرداد را با صلاحدید تراژان به آن مقام بگمارد، اعلام نمود. تراژان هدایا و پیشنهاد خسرو را نپذیرفت و پاسخ داد که "پس از ورود به سوریه آنچه صلاح باشد، انجام خواهیم داد".
تراژان با شتاب به سوریه رسید و در انتظار پارتامیز ماند. پارتامیز پس از رسیدن تاج شاهی را به تراژان داد تا وی خود تاج پادشاهی ارمنستان را بر سر او گذارد و فرمانروایی او را به رسمیت شناسد. او نه تنها این کار را نکرد، بلکه پس از گریختن پارتامیز او را تعقیب کرد و کشت.