[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
خسر (۶۵ بار)
کم شدن و کم کردن همچنین است خسران (قاموس) در مجمع ذیل آیه27 بقره، خسران را نقصان رأس المال و از بین رفتن آن گفته است (زیان) و خسر بر وزن فلس، فرس، قفل و عنق آمده است (اقرب) ولی در قرآن مجید فقط بر وزن قفل به کار رفته است مثل ، امّا خسار: در مجمع ذیل آیه 27 بقره آن را هلاکت، در صحاح ضلالت در قاموس ضلالت و زیان نقل شده است. علی هذا معنی آن است که: قرآن ظالمان را جز هلاکت و ضلالت نمیافزاید. نا گفته نماند: فعل خسر از باب علم یعلم در قرآن مجید هم لازم آمده و هم متعدی. مثل آنانکه لقاءاللّه را تکذیب کردند حقّا که به زیان افتادند و مثل آنانکه خود را به زیان انداختند ایمان نمیآورند. باید دانست که: خسر، خسران و خسار یک معنی بیشتر ندارد و آن نقصان و کم شدن است چنانکه صریح آیه و آیه است و اینکه ضلالت و هلاکت را از معانی آن شمردهاند بدان جهت است که ضلالت و هلاکت یک نوع تقصان و زیان است. * . در قرآن مجید فقط این آیه است که «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» آمده است و این بدان جهت است که شخص متلوّن در دنیا نفاقش در اثر پیش آمدها روشن شده و مشتش باز میشود و حیثیّت و اعتبارش از بین میرود و خوار و بی قدر میگردد و نیز در آخرت خاسر و ذلیل خواهد بود. راجع به این آیه، مطلبی در «حرف» گذشت. * نظیر این آیه، منظور از این سخن که: زیانکاران و هلاکت یافتگان، خود و اهل خویش را در روز قیامت به زیان انداختهاند، یعنی چه؟! زیانکار فقط خودش را به هلاکت میاندازد این چه ربطی به اهل دارد؟!. آن وقت چرا فقط در قیامت به زیان میاندازد حال آنکه عمل و رفتار و تلقین او در دنیا نیز درباره اهلش اثر دارد؟. گفتهاند: چون زیانکاران ضلالت خود را بر اهل بیت و خوّاص خویش تحمیل میکنند بدین علّت آنها را نیز خاسر میکنند. ولی این کلیّت ندارد. «اِنَّ الْخاسِرینَ...» جمع محلی به الف و لام مفید کلیّت است یعنی همه خاسرین چنیناند. احتمال نزدیک به یقین آن است که مراد از «اهلیهم» اهل آخرت است که از عمل به وجود میآید چنانکه به احتمال قوی مراد از اهل در آیه اهل عمل است. اهلی که از عمل انسان تولید شده، و ربطی به اهل این دنیا ندارد.در اینصورت چون زیانکاران عمل صالح ندارند. در آخرت اهل ندارند یعنی اهل خود را خلاک کرده و از بین بردهاند. به نظر میآید: منظور از «خسرواخسران» از بین بردن تمام رأس المال و زیان کلّی است، یعنی نه از نفوسشان سرمایهای مانده و نه اهلی برای آنها به وجود آمده است. و «خسران» در آیه متعدی است در المیزان، بعد از ذکر قول اوّل احتمال فوق را نقل و پسندیده است و و در مجمع آن را به حسن که یکی از مفسران است نسبت میدهد و از ابن عباس نقل میکند: برای هر کس در بهشت منزلی و اهلی هست، هر که اطاعت خدا کرد به او داده میشود و هر که نا فرمانی نمود به آتش میرود و منزل و اهلش به اهل طاعت و تحویل میگردد و این است معنی «اُولئِکَ هُمُ الْوارِثونَ» این سخن با آیه ما نحن فیه قابل تطبیق است. * . به نظر میآید مراد از «خسر» کم شدن معمولی و از بین رفتن عمر است و این یک حساب طبیعی است. هر کسی با دنیل آمدن عمر و زندگانیش شروع میشود و با مردن پایان مییابد. گذشت زمان به تدریج از عمر آدمی میکاهد. علی هذا همه در نقصان و کم شدن هستند. اگر کوئی: این حکم شامل همه است، صالح و طالع هر دو چنین اند پس چرا اهل ایمان و نیگوکاران استثنا شدهاند؟ گوئیم: قرآن مجید دنیا و آخرت را یک جا حساب میکند و آن دو را از هم جدا نمیداند. در این صورت اگر دو دانه گندم را که یکی بریان شده و سلّول زندهاش مرده و یکی عادی است در زمین بکاریم هر دو میپوسند و تلخ میگردند ولی اوّلی فقط میپوسد و چیزی از آن باقی نمیماند، امّا دوّمی در حال پوسیدن و تلخ شدن جوانه میزند، ریشه میدواند، سر از خاک بیرون میکند و به چیز دیگر که عالی و قوی و پر برکت تبدیل میگردد. حساب مؤم و کافر همین است کافر فقط تباه و تمام میشود به تدریج زندگانی و مهلت خود را از دست میدهد ولی مؤمن در حال کم شدن به شیء دیگر که عالی و قابل بقاست تبدیل میگردد البته با توأم بودن حساب دنیا و آخرت. * «خسار» مجموعاً سه بار در قرآن مجید آمده است یکی آیه فوق و دیگری و سوّمی آیه 1 از سوره نوح و همه به ضلالت تطبیق میشود. آیه اوّل که درباره قرآن است حاکی از آن است که قرآن نسبت به مؤمنان رحمت و شفای دردهای درونی و بیرونی است ولی برای کفّار موجب فزونی ضلالت و تباهی است آنها قرآن را میشوند و به آن اعتنا نمیکنند و حجّت بر ایشان تمام میشود و آن سبب زیادت خسار است. در دنیا همه چیز از جهتی خیر و به مناسبتی شرّ است همچنین است قرآن مجید نسبت به اشخاص ستمگر شرّ میباشد. * حافرة چنانکه در «حفر» گذشت به معنی خلقت اوّل است. کفّار که آیات قیامت را میشنیدند میگفتند: یعنی چه بمیرم، خاک شویم، باز به خلقت اوّل بر گردیم؟! این برگشت زیانبار و بی فایده است. حالا که اینطور است چرا میمیریم؟!. «کرّة خاسرة» آن است که کفّار عذاب را تصدیق میکردند و میگفتند: اگر زنده شدیم بد بخت خواهیم بود. ولی به نظر آنها عذاب اخروی را باور نداشتند. بلکه به ظنّ قوی مراد آن است که در اوّل گفتیم. معنی آیه چنین میشود: میگویند: آیا ما پس از پوسیدن به خلقت اوّل مردود و باز گردانده خواهیم شد... این عودت و رجعت زیانبار و بی حاصل است. * اخسرون اسم تفضیل است و حکایت از آن دارد که در روز قیامت بعضیها خاسر و بعضیها اخسراند. میشود گفت که اهل عذاب همه اخسراند چنانکه در «احسن» گذشت ولی از قرآن مجید پیداست که اهل عذاب در عذاب متفاوت اند مثل لذا بهتر است بگوئیم: اسم تفضیل دارای مفهوم است. * مرا جز بخسران انداختن و تباه کردن نمیافزائید.
خسر (۶۵ بار)
کم شدن و کم کردن همچنین است خسران (قاموس) در مجمع ذیل آیه27 بقره، خسران را نقصان رأس المال و از بین رفتن آن گفته است (زیان) و خسر بر وزن فلس، فرس، قفل و عنق آمده است (اقرب) ولی در قرآن مجید فقط بر وزن قفل به کار رفته است مثل ، امّا خسار: در مجمع ذیل آیه 27 بقره آن را هلاکت، در صحاح ضلالت در قاموس ضلالت و زیان نقل شده است. علی هذا معنی آن است که: قرآن ظالمان را جز هلاکت و ضلالت نمیافزاید. نا گفته نماند: فعل خسر از باب علم یعلم در قرآن مجید هم لازم آمده و هم متعدی. مثل آنانکه لقاءاللّه را تکذیب کردند حقّا که به زیان افتادند و مثل آنانکه خود را به زیان انداختند ایمان نمیآورند. باید دانست که: خسر، خسران و خسار یک معنی بیشتر ندارد و آن نقصان و کم شدن است چنانکه صریح آیه و آیه است و اینکه ضلالت و هلاکت را از معانی آن شمردهاند بدان جهت است که ضلالت و هلاکت یک نوع تقصان و زیان است. * . در قرآن مجید فقط این آیه است که «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ» آمده است و این بدان جهت است که شخص متلوّن در دنیا نفاقش در اثر پیش آمدها روشن شده و مشتش باز میشود و حیثیّت و اعتبارش از بین میرود و خوار و بی قدر میگردد و نیز در آخرت خاسر و ذلیل خواهد بود. راجع به این آیه، مطلبی در «حرف» گذشت. * نظیر این آیه، منظور از این سخن که: زیانکاران و هلاکت یافتگان، خود و اهل خویش را در روز قیامت به زیان انداختهاند، یعنی چه؟! زیانکار فقط خودش را به هلاکت میاندازد این چه ربطی به اهل دارد؟!. آن وقت چرا فقط در قیامت به زیان میاندازد حال آنکه عمل و رفتار و تلقین او در دنیا نیز درباره اهلش اثر دارد؟. گفتهاند: چون زیانکاران ضلالت خود را بر اهل بیت و خوّاص خویش تحمیل میکنند بدین علّت آنها را نیز خاسر میکنند. ولی این کلیّت ندارد. «اِنَّ الْخاسِرینَ...» جمع محلی به الف و لام مفید کلیّت است یعنی همه خاسرین چنیناند. احتمال نزدیک به یقین آن است که مراد از «اهلیهم» اهل آخرت است که از عمل به وجود میآید چنانکه به احتمال قوی مراد از اهل در آیه اهل عمل است. اهلی که از عمل انسان تولید شده، و ربطی به اهل این دنیا ندارد.در اینصورت چون زیانکاران عمل صالح ندارند. در آخرت اهل ندارند یعنی اهل خود را خلاک کرده و از بین بردهاند. به نظر میآید: منظور از «خسرواخسران» از بین بردن تمام رأس المال و زیان کلّی است، یعنی نه از نفوسشان سرمایهای مانده و نه اهلی برای آنها به وجود آمده است. و «خسران» در آیه متعدی است در المیزان، بعد از ذکر قول اوّل احتمال فوق را نقل و پسندیده است و و در مجمع آن را به حسن که یکی از مفسران است نسبت میدهد و از ابن عباس نقل میکند: برای هر کس در بهشت منزلی و اهلی هست، هر که اطاعت خدا کرد به او داده میشود و هر که نا فرمانی نمود به آتش میرود و منزل و اهلش به اهل طاعت و تحویل میگردد و این است معنی «اُولئِکَ هُمُ الْوارِثونَ» این سخن با آیه ما نحن فیه قابل تطبیق است. * . به نظر میآید مراد از «خسر» کم شدن معمولی و از بین رفتن عمر است و این یک حساب طبیعی است. هر کسی با دنیل آمدن عمر و زندگانیش شروع میشود و با مردن پایان مییابد. گذشت زمان به تدریج از عمر آدمی میکاهد. علی هذا همه در نقصان و کم شدن هستند. اگر کوئی: این حکم شامل همه است، صالح و طالع هر دو چنین اند پس چرا اهل ایمان و نیگوکاران استثنا شدهاند؟ گوئیم: قرآن مجید دنیا و آخرت را یک جا حساب میکند و آن دو را از هم جدا نمیداند. در این صورت اگر دو دانه گندم را که یکی بریان شده و سلّول زندهاش مرده و یکی عادی است در زمین بکاریم هر دو میپوسند و تلخ میگردند ولی اوّلی فقط میپوسد و چیزی از آن باقی نمیماند، امّا دوّمی در حال پوسیدن و تلخ شدن جوانه میزند، ریشه میدواند، سر از خاک بیرون میکند و به چیز دیگر که عالی و قوی و پر برکت تبدیل میگردد. حساب مؤم و کافر همین است کافر فقط تباه و تمام میشود به تدریج زندگانی و مهلت خود را از دست میدهد ولی مؤمن در حال کم شدن به شیء دیگر که عالی و قابل بقاست تبدیل میگردد البته با توأم بودن حساب دنیا و آخرت. * «خسار» مجموعاً سه بار در قرآن مجید آمده است یکی آیه فوق و دیگری و سوّمی آیه 1 از سوره نوح و همه به ضلالت تطبیق میشود. آیه اوّل که درباره قرآن است حاکی از آن است که قرآن نسبت به مؤمنان رحمت و شفای دردهای درونی و بیرونی است ولی برای کفّار موجب فزونی ضلالت و تباهی است آنها قرآن را میشوند و به آن اعتنا نمیکنند و حجّت بر ایشان تمام میشود و آن سبب زیادت خسار است. در دنیا همه چیز از جهتی خیر و به مناسبتی شرّ است همچنین است قرآن مجید نسبت به اشخاص ستمگر شرّ میباشد. * حافرة چنانکه در «حفر» گذشت به معنی خلقت اوّل است. کفّار که آیات قیامت را میشنیدند میگفتند: یعنی چه بمیرم، خاک شویم، باز به خلقت اوّل بر گردیم؟! این برگشت زیانبار و بی فایده است. حالا که اینطور است چرا میمیریم؟!. «کرّة خاسرة» آن است که کفّار عذاب را تصدیق میکردند و میگفتند: اگر زنده شدیم بد بخت خواهیم بود. ولی به نظر آنها عذاب اخروی را باور نداشتند. بلکه به ظنّ قوی مراد آن است که در اوّل گفتیم. معنی آیه چنین میشود: میگویند: آیا ما پس از پوسیدن به خلقت اوّل مردود و باز گردانده خواهیم شد... این عودت و رجعت زیانبار و بی حاصل است. * اخسرون اسم تفضیل است و حکایت از آن دارد که در روز قیامت بعضیها خاسر و بعضیها اخسراند. میشود گفت که اهل عذاب همه اخسراند چنانکه در «احسن» گذشت ولی از قرآن مجید پیداست که اهل عذاب در عذاب متفاوت اند مثل لذا بهتر است بگوئیم: اسم تفضیل دارای مفهوم است. * مرا جز بخسران انداختن و تباه کردن نمیافزائید.
wikialkb: خُسْرا