اقای عجمنده پروفایلت دیدم خیلی عجیب بود😂😂 خستو نباشی هرچی فعل داشتیم ییدن بهش اضافه کردی
انگور
خستوییدَن = اعتراف کردن
خستو. [ خ َ ] ( ص ) مقر. معترف. ( صحاح الفرس ) . کسی که اقرار و اعتراف بر امری کند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . مذعن. هستو. ( یادداشت بخط مؤلف ) . ج ، خستوان. ( ناظم الاطباء ) :
... [مشاهده متن کامل]
نشد هیچ خستو بدان داستان
نبد شاه پرمایه همداستان.
فردوسی.
خستو. [ خ َ ] ( ص ) مقر. معترف. ( صحاح الفرس ) . کسی که اقرار و اعتراف بر امری کند. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) . مذعن. هستو. ( یادداشت بخط مؤلف ) . ج ، خستوان. ( ناظم الاطباء ) :
... [مشاهده متن کامل]
نشد هیچ خستو بدان داستان
نبد شاه پرمایه همداستان.
فردوسی.