خسته روی

لغت نامه دهخدا

خسته روی. [ خ َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) صورت مجروح. رخسارمجروح. کنایه از مصیبت زدگی است که بر اثر آن مصیبت زدگان روی خود را می کنند و مجروح می کنند :
همه کنده موی و همه خسته روی
همه شاه گوی و همه شاه جوی.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

صورت مجروح رخسار مجروح

پیشنهاد کاربران

بپرس