عشق را فایده در کوی زیانکاران است
هر که زین کوی سفر کرد خسارت برده.
نظیری ( از آنندراج ).
|| عاهت. ( یادداشت بخط مؤلف ).خسارة. [ خ َ رَ ] ( ع مص ) گمراه شدن. ( منتهی الارب ). خسار. || زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن. خسار. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به خسار شود. || ( اِمص ) گمراهی ، خسار. ( منتهی الارب ). || هلاکی. ( منتهی الارب ). خسار. || غدر. خسار. ( منتهی الارب ). || زیانکاری. ( منتهی الارب ). خسار. رجوع به خسار شود.