خسار
/xasAr/
لغت نامه دهخدا
خسار. [ خ َ ] ( ع مص ) گمراه شدن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خسارة. || زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن او. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). خساره.
فرهنگ فارسی
گمراه شدن یا زیان یافتن تاجر در تجارت و مغبون شدن او .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار
پیشنهاد کاربران
خسار و بوار از اقوالِ ایشان واضح شد ( نفثة المصدور ص ۲۳ )
خسار و بوار: تباهی و نابودی
خسار و بوار: تباهی و نابودی