ببازارگانی برفتن ز جز
یکی کاروان دارم از خزوبز.
فردوسی.
در میان خزوبز مر خاک را پنهان که کردجز تو کز خاکی سرشته خفته در خزوبزی.
ناصرخسرو.
آزر بتگر تویی کز خزوبزتنت چون بت پر ز نقش و آزر است.
ناصرخسرو.
تو در خزوبز بزیر طارم خویشانت برهنه و پریشان.
ناصرخسرو.