خزع

لغت نامه دهخدا

خزع. [ خ َ ] ( ع مص ) واپس ایستادن. ( از تاج المصادر بیهقی ). تخلف کردن از یاران. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). || بریدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). بخش بخش کردن چیزی را. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

واپس ایستادن تخلف کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس