خریطه دار. [ خ َ طَ / طِ ] ( نف مرکب ) حافظ خریطه : و از حواس جاسوس سازد تا جاسوسان جمله اخبار نزدیک وی جمع همی کنند و از قوت حفظ که در آخر دماغ است خریطه دار سازد تا رقعه اخبار از دست برید می ستاند و نگاه می داردو بوقت خویش بر وزیر عرضه می کند. ( کیمیای سعادت ).