خریص
لغت نامه دهخدا
خریص. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) آب سرد. || آب گردآمده در پهنای خرمابن و جز آن. || آگنده. پر. || حوض فراخ مانندی که در آن آب ریزد. || کرانه جوی. || آداک دریا. || خلیج دریا. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید