خریداری. [ خ َ ] ( حامص ) عمل خریدار. ( یادداشت بخط مؤلف ). ابتیاع. ( ناظم الاطباء ). - به چشم خریداری در چیزی نگریستن ؛ با نهایت دقت در چیزی نظر انداختن ، بدقت در چیزی توجه کردن. - بی خریداری ؛ بازار نداشتن. کساد : بهر درم سر همت فرونمی آید ببسته ام در دکان ز بی خریداری.