خریداری. [ خ َ ] ( حامص ) عمل خریدار. ( یادداشت بخط مؤلف ). ابتیاع. ( ناظم الاطباء ). - به چشم خریداری در چیزی نگریستن ؛ با نهایت دقت در چیزی نظر انداختن ، بدقت در چیزی توجه کردن. - بی خریداری ؛ بازار نداشتن. کساد : بهر درم سر همت فرونمی آید ببسته ام در دکان ز بی خریداری.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 741 ).
فرهنگ فارسی
خرید ابتیاع .
فرهنگ معین
( ~. ) (حامص . ) خرید.
فرهنگ عمید
۱. خریدار بودن. ۲. عمل خریدار.
مترادف ها
buy(اسم)
خرید، خریداری، ابتیاع
purchase(اسم)
خرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین
procurement(اسم)
خرید، خریداری، تهیه، بدست اوری
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی واژه ی خریداری از ریشه ی واژه ی خریدار و ی فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی واژه ی خریداری از ریشه ی واژه ی خریدن فارسی هست