خرگاه نشین. [ خ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه در خرگاه نشیند. کنایه از رئیس و سرور قوم : خرگاه نشین بت پریروی همچون پریان پرید از آن کوی.نظامی.ای پیشرو سپاه صحراخرگاه نشین کوه خضرا.نظامی.