خرگاه عیش درشکنید و به تَف آه
ترکانه آتش از در خرگه برآورید.
خاقانی.
|| خیمه بزرگ و سراپرده. ( ناظم الاطباء ). سراپرده بزرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ) : خز بجای ملحّم و خرگاه
بدل باغ و بوستان آمد.
رودکی.
مردمانش [ مردمان کیماک ] اندر خرگاه نشیند و گردنده اند بر گیاخوار و آب و مرغزار تابستان و زمستان. ( حدود العالم ). خمود جاییست که اندر وی مرغزارها و گیاه خوارها و خیمه و خرگاههای تغز غزیانست. ( حدود العالم ). و هیچ نوعی را از خرخیز دهها و شهرها نیست البته و همه خرگاههاست الا آنجا که نشست خاقانست. ( حدود العالم ). خداوندان خیمه و خرگاهند و ایشان را شهرها و دهها اندک است. ( حدود العالم ).وز آن پس بیامد یل رهنمای
بنزدیک خرگاه و پرده سرای.
فردوسی.
ندیدند زنده کسی را بجای زمین پر ز خرگاه و پرده سرای.
فردوسی.
هر آنچش ببایست ازخوردنی ز پوشیدنی هم ز گستردنی
ز خرگاه وز خیمه و بارگی
بسازید پیران بیکبارگی.
فردوسی.
که زال سپهبد بکابل در است زمین پر ز خرگاه از لشکر است.
فردوسی.
سلیح است و خرگاه و پرده سرای فزون زآنکه اندیشه آرد بجای.
فردوسی.
خسرو غازی آهنگ خراسان داردزده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه.
بهرامی.
گاه بی زخمه به خرگاه تو بربط زنمی تا کسی نشنودی بانگ برون از خرگاه.بیشتر بخوانید ...