خرکنی
لغت نامه دهخدا
خرکنی. [ خ َ ک َ ] ( اِخ ) محمدبن حمویه خرکنی نیشابوری ، مکنی به ابوعبداﷲ. از محمدبن صالح اشج حدیث شنید و از او ابوسعیدبن ابی بکربن عثمان حیری حدیث نقل کرد. ( از انساب سمعانی ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید