خروک

لغت نامه دهخدا

خروک. [ خ َ ] ( اِ ) گیاهی باشد که زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ).

خروک. [ خ ُرْ وَ ] ( اِ ) سرگین گردانک را گویند که خنفساست و آنرا بشیرازی خروک تس کس گویند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرگین گردانگ را گویند که خنفساست و آنرا بشیرازی خروک تس کس گویند .

گویش مازنی

/Kherook/ آفتاب گیر & خر کوچک اندام - به جناق سینه ی پرندگان نیز گویند

پیشنهاد کاربران

انکه بشیرازی است خزوک است و نه خروک -
به ان خزوگ گه ترون گویند

بپرس