خروط

لغت نامه دهخدا

خروط. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) ستور سرکش که رسن از دست کشنده درگسلاند و راه خود گیرد. ج ، خُرط. || زن فاجره. || کسی که بنادانی و بی تجربتی بکاری درآید بی دریافت انجام. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

ستور سرکش که رسن از دست کشنده درگسلاید و راه خود گیرد یا زن فاجره .

پیشنهاد کاربران

خروط قومی آریایی به داشتن چشم های درشت زیبامعروف هستن جوانان شان قدبلندباچشمانی درشت موهای لخت زیباروهستن خروط درایران پاکستان دوبه افغانستان لندن آمریکا ساکن هستن درایران
ریشه روط یا روطی هندی می باشد ، اما هنوز در پیشاور پاکستان وخود افغانستان از این کلمه به معنای نان استفاده میشود. درنتیجه معنای خروط با توجه به اینکه خ صفت می باشد. . . نان ده یا سخاوتمند میتوان معنی کرد. با تشکر.
خروط از دو جز تشکیل شده خ که به معنی خوب است و روط یعنی نان. حال از ترکیب معنایی این دو کلمه نان ده خوب استخراج می شود . که به اصطلاح منظور سخاوتمند می باشد. . خروط یه کلمه پشتو می باشد. و معنی دهخدا در مورد این کلمه اشتباه می باشد. چون ریشه فارسی ندارد.
خروط یک کلمه پشتو هستش و به انسان هایی با نیرو و استعداد زیاد گفته میشود این طایفه در افغانستان و پاکستان و هند و ایران در جایگاه خوبی از نظر علم و قدرت است
معنی خروط به فارسی میگویند فلانی خوب آدمی است که سخاوت مندنان ده میباشد به زبان پشتو آدم خوب و سخاوت مند را میگون خا جد بزرگ طوایف خروطی سخاوت مند و نان ده بوده است و مسافر که ازمسیر او گذر کرده است نان داده است روطی معنای نان است این طوایف از نسل قلجه میباشد واز نسل شاه حسین قوری

بپرس