لغت نامه دهخدا
- خروس خوان اول ؛ گاه اول خواندن خروس پس از نیمه شب. صبح نخستین. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خروس خوان دوم ؛ گاه دوم خواندن خروس پس از نیمه شب. گاه خواندن خروس پس از خروس خوان اول. ( یادداشت بخط مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (قید ) هنگام سحر.
پیشنهاد کاربران
صبح بام. [ ص ُ ح ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح زود. اول روز :
مگرکز توسنانش بدلگامی
دهن بر کشته ای زد صبح بامی.
نظامی.
سپهدار ایران هم از صبح بام
برآراست لشکر بسازی تمام.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
هر چه دهد مشرقی صبح بام
مغربی شام ستاند بوام.
نظامی.
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام.
سعدی ( از حاشیه وحید بر گنجینه ) .
مگرکز توسنانش بدلگامی
دهن بر کشته ای زد صبح بامی.
نظامی.
سپهدار ایران هم از صبح بام
برآراست لشکر بسازی تمام.
نظامی.
... [مشاهده متن کامل]
هر چه دهد مشرقی صبح بام
مغربی شام ستاند بوام.
نظامی.
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام.
سعدی ( از حاشیه وحید بر گنجینه ) .
هوالعلیم
خروس خوان:
صبح زود، پگاه ، سحرگاه، قبل ازطلوع آفتاب. صبحِ سحر
متضاد ( خروس خوان ) میشود ( بوق سگ )
مثال: از خروس خوان تا بوقِ سگ دنبالِ یک لقمه نانیم. . .
یعنی از اول صبح تا آخر شب کار میکنیم
خروس خوان:
صبح زود، پگاه ، سحرگاه، قبل ازطلوع آفتاب. صبحِ سحر
متضاد ( خروس خوان ) میشود ( بوق سگ )
مثال: از خروس خوان تا بوقِ سگ دنبالِ یک لقمه نانیم. . .
یعنی از اول صبح تا آخر شب کار میکنیم