خروس خوان

/xurusxAn/

مترادف خروس خوان: سحرگاه، بامداد، پگاه، سحر، سپیده دم، فجر، فلق

لغت نامه دهخدا

خروس خوان. [ خ ُ خوا / خا ] ( اِ مرکب ) قبل از سَحَر. پاس اخیر شب. آخر شب. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خروس خوان اول ؛ گاه اول خواندن خروس پس از نیمه شب. صبح نخستین. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خروس خوان دوم ؛ گاه دوم خواندن خروس پس از نیمه شب. گاه خواندن خروس پس از خروس خوان اول. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - هنگام سحر ( زمانی که خروس میخواند ) . ۲ - خروسی که بانگ کند .

فرهنگ معین

( ~. خا ) (اِمر. ) هنگام سحر (زمانی که خروس می خواند ).

فرهنگ عمید

۱. سحر، صبح زود.
۲. (قید ) هنگام سحر.

پیشنهاد کاربران

صبح بام. [ ص ُ ح ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح زود. اول روز :
مگرکز توسنانش بدلگامی
دهن بر کشته ای زد صبح بامی.
نظامی.
سپهدار ایران هم از صبح بام
برآراست لشکر بسازی تمام.
نظامی.
...
[مشاهده متن کامل]

هر چه دهد مشرقی صبح بام
مغربی شام ستاند بوام.
نظامی.
ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام.
سعدی ( از حاشیه وحید بر گنجینه ) .

هوالعلیم
خروس خوان:
صبح زود، پگاه ، سحرگاه، قبل ازطلوع آفتاب. صبحِ سحر
متضاد ( خروس خوان ) میشود ( بوق سگ )
مثال: از خروس خوان تا بوقِ سگ دنبالِ یک لقمه نانیم. . .
یعنی از اول صبح تا آخر شب کار میکنیم

بپرس