خرور. [ خ َ ] ( ع ص ، اِ ) زن که فرجش بسیار آبناک باشد. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ).
خرور. [ خ َرْ وَ ] ( ص مرکب )راننده خر. برنده خر. خرکچی. خربنده :
سواری تو و ما همه بر خریم
هم از خروران در هنر کمتریم.
فردوسی.
خرور. [ خ َ ] ( اِخ ) نام یکی از وادیهای خوارزم است در نواحی ساوکان. ( از معجم البلدان ).