خرنگ

لغت نامه دهخدا

خرنگ. [ خ َ رَ ] ( اِ ) مهره ای بود که بر کودکان ازبهر چشم بد ببندندو خرزیان فروشند و دو سه رنگ بود. ( فرهنگ اوبهی ).

فرهنگ فارسی

مهره ای بود که بر کودکان از بهر چشم بد ببندند و خرزیان فروشند و دو سه رنگ بود .

پیشنهاد کاربران

خُرُنگ، ذغال در حال سوختن ( گرخیدن ) را گویند در گویش دشتی
خرنگ ( Ĥorong ) در گویش بانشی به معنای زغال برافروخته است.
نکته:
به کار بردن واژه گداخته به عنوان صفتی برای زغال نادرست است، زیرا زغال ذوب نمی شود.
گداخته یعنی ذوب شده
ذوب یعنی تبدیل جامد به مایع
در زبان لری به معنای ذخال سرخ و گداخته خرنگ گویند.
در زبان مردم نهاوند به معنی باغچه
هریک ازسوراخ های داماغ، منخرین ، دو درزینه ی دماغ ،
خرنگ - به ضم خ و کسره ر زغال سرخ و گداخته را گویند - در گویش دشتستانی
به ضم خ. هیزم و ذغال گداخته به گویش کازرونی ( ع. ش )

بپرس