خرنده


معنی انگلیسی:
buyer

لغت نامه دهخدا

خرنده. [ خ َ رَ دَ / دِ ] ( نف ) خریدار. مشتری. ( از ناظم الاطباء ). مقابل فروشنده. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنکه چیز ها را خرد خریدار مشتری . جمع : خرندگان .

فرهنگ عمید

کسی که چیزی از دیگری می خرد، خریدار.

گویش مازنی

/Kherende/ خورنده - افراد تحت تکفل که مخارج خورد و خوراک آن ها توسط پدر یا مادر تهیه شود

پیشنهاد کاربران

بپرس