خرنبل

لغت نامه دهخدا

خرنبل. [ خ َ رَم ْ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) زن گول. || عجوزه فانی. ( منتهی الارب ). ج ، خَرابِل. || الفی و آن گیاهی است دارویی. ( یادداشت بخط مؤلف ). و به جنگل شناسی ساعی ص 278 رجوع شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس