فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* خرناس کشیدن: (مصدر لازم ) خرخر کردن.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
خرناس، خروپف
خر خر، خرناس، خروپف، جرعه مشروب
خرناس
خرناس
خرناس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
خرناس = خُر ناس ( خُر از خور ( مانند خورشید / خوراک و . . . آمده یعنی منبع یا فرودارنده که در گذشته به ریخت کُر نیز نوشته میشد مانند کوروش / کور ( استعاره از کسی ک منبع بینایی آن از بین رفته ) => خُر یا خرخره و . . . . همگی به چیزهایی اشاره دارند که از جایی آمده باشد بطوری که در خوراک به منبع تامین انرژی اشاره دارد / در خورشید به منبع شید یا نور / در خرخره به گلو / در خرناس به صدایی که از گلو می آید . همچنین عده ای میگویند
... [مشاهده متن کامل]
غار / غور / گور ( همگی به جایی ک از اعماق آمده باشد اشاره دارد )
واژه کور / خور / گور یا خُر هم از همینجا ها آمده یعنی منبع یا دارنده فلان صفت ؛
پس خرناس میشود صدای گلو ؛ منبع صدا
خورچین = منبع چیدن غذا = کیسه غذا
خوراک = منابع ( منبع غذایی )
و ناس میشود صدا ؛ از همینرو ایها الناس میشود ای کسانی ک صدای من را میشنوید و ناس مردم نمیشود بلکه شنوندگان است . در خرناس هم با صدا سروکار داریم و خود دلیل دیگریست
... [مشاهده متن کامل]
غار / غور / گور ( همگی به جایی ک از اعماق آمده باشد اشاره دارد )
واژه کور / خور / گور یا خُر هم از همینجا ها آمده یعنی منبع یا دارنده فلان صفت ؛
پس خرناس میشود صدای گلو ؛ منبع صدا
خورچین = منبع چیدن غذا = کیسه غذا
خوراک = منابع ( منبع غذایی )
و ناس میشود صدا ؛ از همینرو ایها الناس میشود ای کسانی ک صدای من را میشنوید و ناس مردم نمیشود بلکه شنوندگان است . در خرناس هم با صدا سروکار داریم و خود دلیل دیگریست
خر صداست که ناخودآگاه در خواب در می آید: خرخر، خروپف.
ناس هم ریختی ست از نُس به معنای دهان.
خرناس یعنی خرخری که از دهان می آید.
ناس هم ریختی ست از نُس به معنای دهان.
خرناس یعنی خرخری که از دهان می آید.
خرناس می تواند با واژه هِناس، هناسه یا هه ناس که در گویشهای ایرانی به چم نفس است همریشه باشد.
شاید خُرهناس بوده ( خرخر نفس کشیدن ) که کم کم خرناس شده.
شاید خُرهناس بوده ( خرخر نفس کشیدن ) که کم کم خرناس شده.
خروپف کردن
رال
خرناس به معنی خروپف کردن میباشد