خرمیل

لغت نامه دهخدا

خرمیل. [ خ َ ] ( اِخ ) نام حاکم هرات بوده است از طرف غوریان بزمان محمد خوارزمشاه. حمداﷲ مستوفی می گوید: سلطان محمد خوارزمشاه به نیشابور آمد و با ضیاءالدین علی جنگ کرد و او را با امرای خود اسیر گردانید و بزرگی نمود و بجان امان داد و پیش سلطان غورفرستاد، پس عزم هری کردند خرمیل از قبل غوریان حاکم بسر خود نصرت ملک را بنوا فرستاد. ( تاریخ گزیده چ 1 ص 410 ). جوینی درباره این مرد آرد: «چون سلطان حکم ممالک هراة در قبضه خرمیل نهاد و عنان مراجعت معطوف کرد و بکلیات امور دیگر از غزو و جهاد اشتغال نمود سبب اراجیفی که افتاد که سلطان در غزای لشکر ختای معدوم شده ست شیطان تسویل دماغ خرمیل را بسودای محال آکنده کرد و اباطیل غرور در نهاد او مجال گرفت بنزدیک سلطان محمود رسولی فرستاد و چون مخالفت سلطان موافقت ایشان بود خرمیل را به انواع مبرات موعود گردانیدندو باز سکه و خطبه بنام غوریان کرد و جماعتی را که بحضرت سلطانی انتما و اعتزا داشتند بگرفت »، سرانجام بدست سلطان از بین رفت. ( جهانگشای جوینی ج 2 ص 66 ).

فرهنگ فارسی

نام حاکم هرات بوده است از طرف غوریان بزمان محمد خوارزمشاه .

پیشنهاد کاربران

بپرس