خرمنج

لغت نامه دهخدا

خرمنج. [ خ َ م ُ ] ( اِ مرکب ) خرمگس ، چه منج بمعنی مگس باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) :
ای تو تبتی مشک و حسودت زرغنج
با بور تو رخش پور دستان خرمنج .
حکیم ازرقی ( از آنندراج ).
|| مردم مفلوج را نیز گفته اند یعنی شخصی که فلج داشته باشد. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). || رنگی هم هست از رنگهای اسب. ( برهان قاطع ).

فرهنگ عمید

۱. خرمگس، مگس بزرگ.
۲. زنبور درشت

دانشنامه عمومی

خرمنج یا فضل آباد روستایی در دهستان کرغند بخش نیمبلوک شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۶۹ نفر ( در ۱۰۵ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس خرمنج
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس