خرمن سوخته

/xarmansuxte/

معنی انگلیسی:
ruined, impoverished

لغت نامه دهخدا

خرمن سوخته. [ خ ِ / خ َ م َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه خرمن او سوخته است. کنایه از مفلس و بیمایه. آنکه مایه بباد داده است. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) :
زآنکه هر بدبخت خرمن سوخته
می نخواهد شمع کس افروخته.
مولوی.

خرمن سوخته. [ خ َ م َت َ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین ، واقع در 15هزارگزی قزوین و چهارهزارگزی راه محمدآباد علم خانی. کوهستانی ، معتدل. آب از چشمه و رود محلی. محصول آن غلات ، بنشن ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و چوبداری. صنایع دستی قالی و جاجیم و جوراب بافی. راه آن مالرو و از محمدآباد علم خانی می توان ماشین برد. ساکنان از طایفه چگینی اند ولی تغییر مکان میکنند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین واقع در ۱۵ هزار گزی قزوین و چهار هزار گزی راه محمد آباد علم خانی .

پیشنهاد کاربران

مردمانشان دلاور
بسیار خون گرم و دعوایی هستند

خرمن سوخته همان معنای خرمنجاه سوخته می باشد که درسالها پیش خرمنگاه های مردم این روستا به دلیل وقوع آتش سوزی ازبین میرودواز آن موقع به بعد اسم روستا به خرمن سوخته تعغیرمیکند

بپرس