خرقی

لغت نامه دهخدا

خرقی. [ خ َ ]( اِ ) غله ای شبیه به کرسنه که مردم کرمان و یزد آنرامی پزند و می خورند و از آن نیز نان می سازند. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ). مشنگ. ( بحر الجواهر ). خُلَّر.

خرقی. [ خ َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به خَرَق که قریه ای است در سه فرسخی مرو. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ ِ رَ] ( ص نسبی ) منسوب به بیع خرق. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ ِ رَ ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن احمدبن محمد خرقی ، مکنی به ابوالعباس. از اهل اصفهان بود. او از ابوعلی حسن بن عمربن یونس حافظ اصفهانی حدیث کرد و سمعانی در اصفهان کتاب اربعین ابوعبدالرحمن سلمی را، بروایت او از ابن یونس و او از سلمی به نزد او خوانده است. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) اسحاق بن لیث خرقی ، ساکن قریه خرق بود و پسرش از او حدیث کرد. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ َ رَ ] ( اِخ )حسن بن رشد خرقی. از قدمای اهل حدیث بوده ، از عبدالملک بن جریح حدیث کرد و از او جماعتی حدیث کردند. ابوزرعة مسیحی از او نام برده است. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ ِ رَ ] ( اِخ ) حسین بن عبداﷲبن احمد خرقی حنبلی ، پدر عمروبن حسین صاحب کتاب مختصر در فقه حنبلی است. از ابوعمروبن علی بصری و منذربن ولید جارودی و جز اینها حدیث شنید و از او ابوبکر شافعی و ابوعلی بن صواف و عبدالعزیزبن جعفر حنبلی حدیث می کردند. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) زهیربن محمد ابوالمنذر التمیمی عنبری خراسانی مروزی خرقی که او را هروی و نیشابوری هم ذکر کرده اند، از دهکده خرق بود و درمکه و شام سکونت گزید. او از یحیی بن سعید انصاری و ابومحمد عبداﷲبن محمدبن عمروبن حزم و زیدبن اسلم و عبداﷲبن محمدبن عقیل و هشام بن غزوة و ابوحازم اعرج و محمدبن منکدر و جعفربن محمدصادق و ابواسحاق سبیعی و حمید طویل و جماعتی از مشاهیر حدیث کرده و از او ابن مهدی و عبداﷲبن عمرو عقدی و ابوداود طیالسی و جماعت کثیری جز آنها روایت کرده اند. ( از معجم البلدان ).

خرقی.[ خ َ رَ ] ( اِخ ) عبدالرحمن بن بشر خرقی. از فاضلان مرو بود و از جریر و غیر او حدیث کرد و از او احمدبن سیار امام روایت کرد. ابوزرعة مسیحی بر او ثناء فرستاده و گفته است عبدالرحمن مردی صالح بود و در مرو شایع بود که او از اهل خَرَق است. ( از انساب سمعانی ).

خرقی. [ خ َ رَ ] ( اِخ ) عبدالرحمن محمدبن قطن خرقی ، مکنی به ابومحمد. مردی از عالمان زبان عرب بود و مسائل فقه مالک نیکو میدانست. ابوزرعة مسیحی او را از خرق ذکر کرده است. ( از انساب سمعانی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محمد بن عبدالله خرقی مروزی مکنی به باو مذعور از راویان بوده و از اسحق بن منصور و علی بن محمد و علی بن حزم و جز آنها حدیث کرد .

پیشنهاد کاربران

بپرس