تاج دین ای تاج دین بر فرق تو
بحر انعامی و خلقی غرق تو
آفتاب چرخ اقبالی و هست
صدر دیوان کفایت شرق تو
ابری و درّ و درم باران تو
رعد و صیت تو زرافشان برق تو
آتشی از روی والاهمتی
خلق عالم در امان از حرق تو
جامه رویی بدست جود خویش
خرقه کردی آفرین بر خرق تو
زرق بیرون شد ز شعر سوزنی
در مدیح مجلس بی زرق تو.
سوزنی.