خرعوب

لغت نامه دهخدا

خرعوب. [ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) خرعوبة. ناقه دراز و کلان بسیارشیر. || شاخه یکساله درخت. || شاخه تر و تازه و دراز و نازک و نورسته. فرعوبة. || زن جوان نیکواندام و نرم فرعوبه. || زن سپید و نرم تناور پرگوشت باریک استخوان. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس