بحجت بخرطومش اندر کشم
علی رغم او من مهار علی.
ناصرخسرو.
گفت یزدان زآن کس مکتوم اوشله ای سازیم بر خرطوم او.
مولوی ( مثنوی ).
|| پیش بینی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد )( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خراطم. || فراهم آمدنگاه دو حنک. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خراطیم. || می زودنشئه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). ج ، خراطیم. || نخست آبی که از انگور برآید قبل از مالیدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ازتاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، خراطیم. || بینی فیل. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) : در جهان دیده ای از این جلبی
کده ای برمثال خرطومی.
معروفی.
بخستند خرطوم پیلان به تیرز خون شد در و دشت چون آبگیر.
فردوسی.
خدنگی که پیکانْش یازد به خون سه چوبه بخرطوم پیل اندرون.
فردوسی.
زروزن گذشته تن شوم اوی بمانده بدان خانه خرطوم اوی.
فردوسی.
یکی تخت پیروز همرنگ نیل ز دو سوی تخت ایستاده دو پیل
تن پیل یاقوت رخشان چو مور
زبرجدْش خرطوم و دندان بلور.
اسدی.
بثقل وطاءة و فضل قوت در زیر پای پست می کرد و بخرطوم از پشت اسب می انداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).همان فیل برابر چشم او شخصی را بخرطوم از پشت زین درربود. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
آتش و دود آید از خرطوم او
الحذر زآن کودک مرحوم او.
مولوی ( مثنوی ).
در آنندراج آمده : از تشبیهات خرطوم ، کوچه است : پیچد ز ناز بینی خود خواجه در حرام
این فیل بین که راه بخرطوم می رود.
رایج.
|| بینی مگس و پشه و آن لوله ای است که بدان بگزد و خون مکد. ( از ناظم الاطباء ) ( یادداشت بخط مؤلف ). سنسور. ( ناظم الاطباء ). || بینی کوزه که آن لوله کوزه است. ( یادداشت بخط مؤلف ) : و کوزه های بی دسته و خرطوم. ( تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 449 ). اکواب جمعکوب باشد و آن کوزه باشد که آنرا دسته و خرطوم نباشد. ( تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 516 ).بیشتر بخوانید ...