خرشیدن

لغت نامه دهخدا

خرشیدن. [ خ ُ رُ دَ ] ( مص ) خروشیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
فردا نروم جز بمرادت
به جای سه بوسه بدهم شش
شادی چه بود بیشتر زین
خامش چه بوی بیا و بخْرش.
؟ ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس