خرشاء

لغت نامه دهخدا

خرشاء. [ خ ِ ] ( ع اِ ) پوست مار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( ازلسان العرب ) ( از مهذب الاسماء ). || پوست بالای تخم مرغ. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ). || آنچه تهی و دمیده باشد. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ). آنچه از سینه برآید بنفث. ( یادداشت بخط مؤلف ). || پوست تنک که بر شیرفراهم آید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). || بلغم. || غبار. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس