خرسند گردیدن

لغت نامه دهخدا

خرسند گردیدن. [ خ ُ س َ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) قانع شدن. راضی شدن. || شاد شدن. شادمان گشتن :
ایزد نکند جز که همه داد ولیکن
خرسند نگردد خر از دیده اعور.
ناصرخسرو.

پیشنهاد کاربران

بپرس