خرسند شدن. [ خ ُ س َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تسلی. تسلیت یافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || قانع شدن. راضی شدن. شاکر شدن. || شاد شدن. شادمان گشتن : بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم.
سعدی ( طیبات ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - قانع شدن . ۲ - راضی شدن . ۳ - شادمان گشتن . تسلی تسلیت یافتن