خرسان

لغت نامه دهخدا

خرسان. [ خ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اَخْرَس. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).

خرسان. [ خ ِ ] ( اِخ ) نام قریه ای است به بحرین. ( یادداشت بخط مولف ).

خرسان. [ خ َ ] ( اِخ ) نام رودیست به کوه گیلویه که عبور از آن جز بتدبیر ممکن نشود. آبش شیرین و گواراست. رودخانه پاونا بناحیه فلارد سرحد شش ناحیه آمده رودخانه فلارد شده در قریه دورود ناحیه تل خسروی کوه گیلویه برودخانه تل خسروی پیوسته رودخانه خرسان میشود. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خرسان. [ خ َ ]( اِخ ) نام ناحیتی است به آران. ( از حدود العالم ).

واژه نامه بختیاریکا

( خِرسان ) از گونه های اسب

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خِرْسان، کوهی در استان کهگیلویه و بویراحمد و رودی در استان های فارس، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری است.
کوه خرسان/ خَرسون (بلندترین قله ح۷۴۵، ۱متر)، با جهت شمالی ـ جنوبی، در هفده کیلومتری شمال لُردگان واقع شده و یکی از قله های مهم دینار/ دِنا از کوهستان زاگرس است.
رود خرسان
رود دائمی خِرسان (به طول ح۲۲۰ کیلومتر)، یکی از شاخه های پر آب و مهم رود کارون و از حوضه خلیج فارس و دریای عمان است (طول رود را ۱۵۰ کیلومتر ذکر کرده است).
سرچشمه های رود خرسان
رود خرسان از کوه های کِنهِ دودِه سِه (بلندترین قله ح۶۸۳، ۳ متر) حدود هجده کیلومتری شمال غربی اردکان (استان فارس) و ۴۳ کیلومتری جنوب شرقی یاسوج، سرچشمه می گیرد. پس از دریافت رودهای ماربُر و سمیرُم/ حنا در دامنه های شمالی ارتفاعات دنا به روستای خرسان می رسد و در نزدیکی روستای دوراه، شاخه بِشار، یکی از مهم ترین و پرآب ترین شاخه های خود را دریافت می کند و در حدود ۴۴ کیلومتری مغرب لردگان (استان چهارمحال و بختیاری)، در ارتفاع حدود ۷۹۰ متری به رود کارون می پیوندد.
طول و میانگین آب دهی رود خرسان
...

دانشنامه آزاد فارسی

خِرْسان
بزرگ ترین ریزابۀ رود کاورن با طول ۲۳۰ کیلومتر. در استان های چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد جریان دارد. این رودخانه از کوه های تنگ سرخ در ۴۳کیلومتری جنوب شرقی یاسوج و پانزده کیلومتری شمال غربی اردکان فارس سرچشمه می گیرد و به سوی شمال غربی روان می شود، با نام رود بشار از جنوب یاسوج می گذرد و پس از پیوستنِ ریزابه های متعدد به آن، در ۴۴کیلومتری غرب لردگان به رودخانۀ کارون می ریزد. میانگین آبدهی سالانۀ این رودخانه ۳هزار میلیون متر مکعب است.

پیشنهاد کاربران

نام کهنِ '''خرسان''' ( صورت قدیم خراسان ) با واژهٔ �خرس� از نظر واجی و نمادین هم ریشه دانسته شده است، چرا که در فرهنگ های باستانی �خرس� همواره نماد جهت شمال و نواحی سردسیر بوده است.
در سنت های هندو - اروپایی، به ویژه در فرهنگ یونانی، ستارگانِ �خرس بزرگ� ( ''Ursa Major'' ) در آسمان شمالی نشانهٔ جهت شمال دانسته می شدند؛ از همین رو واژهٔ ''arktos'' نه تنها به معنای �خرس�، بلکه به طور ضمنی به مفهوم �شمالی� نیز اشاره پیدا کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه خرس در زبان های گوناگون به صورت های زیر بازمانده است:
* در فارسی: {{خرس}} ( از hursa ) ؛
* در یونانی باستان: {{ἄρκτος}} ( arktos ) ← منشأ واژهٔ ''arctic'' به معنای �شمالی�؛
* در لاتین: {{ursus}} ← بازمانده در نام های ستاره ای چون ''Ursa Major'' ( �خرس بزرگ� ) و ''Ursa Minor'' ( �خرس کوچک� ) ، که در ناحیهٔ شمال آسمان قرار دارند؛
* در سانسکریت: {{ऋक्ष}} ( ṛkṣa ) ؛

خَرسان
بِسان خر، خروَش، مانند خر
. . . درست است که چهره ای خَرسان دارم؛ ولی آن اندازه گوش هایم دراز نیست که از یکسو کونم را به شاخ گاو گیر بدهم و از سوی دیگر، ریشخندِ هر کس و ناکسی در اینجا شده، ناچار به کناره گیری شوم.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2023/01/blog - post_21. html