خرس وار. [ خ ِ ]( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند خرس. شبیه خرس : بر خواب و خورد فتنه شدستند خرس وارتا چند گه چنو بخورند و فرومرند.ناصرخسرو.، خرسوار. [ خ َ س َ ] ( اِ مرکب ) آنکه بر خر سوار است. حَمّار. ( یادداشت بخط مؤلف ) : به اره مر خر دجال را میان ببرم که خر سوار بیندازد از نهیب عصا.سوزنی.