شیر غران هیزمش را می کشید
بر سرهیزم نشسته آن سعید
تازیانه ش مار نر بود از شرف
مار را بگرفته چون خرزن بکف.
مولوی ( مثنوی ، در مدح شیخ ابوالحسن خرقانی ).
خرزن
لغت نامه دهخدا
شیر غران هیزمش را می کشید
بر سرهیزم نشسته آن سعید
تازیانه ش مار نر بود از شرف
مار را بگرفته چون خرزن بکف.
پیشنهاد کاربران
به کسی که بسیار مطالعه می کند علاوه بر واژه ی خرخون واژه ی خرزن هم نسبت داده می شود