خرر

لغت نامه دهخدا

خرر. [ خ ِ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز ( بلوک خضرج لطیف ) واقع در 63هزارگزی شمال باختری اهواز و 3هزارگزی باختر شوسه اهوازبه اندیمشک ، ساحل غربی رود کرخه. این ناحیه گرمسیر است و از رودخانه کرخه مشروب میشود و محصولش غلات و لبنیات می باشد و اهالی بگله داری و قالی بافی و جاجیم بافی گذران می کنند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع در ۶۳ هزار گزی شمال باختری اهواز و ۳ هزار گزی باختر شوسه اهواز به اندیمشک ساحل غربی رود کرخه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۲(بار)
خرّ (بر وزن فلس) و خرور (بر وزن عقول) به معنی سقوط توأم با صدا است (مفردات) خریر صدای جریان آب و باد و غیره است. دیگران خرور را مطلق سقوط و افتادن گفته‏اند . علی هذا در آیاتی نظیر ، ، مراد سقوط توأم با صدا است . و در آیه موسی بیهوش افتاد گویا منظور افتادن در حال صیحه است . و در آیه و نظیر آن، به عقیده راغب به کار رفتن «خرّوا» برای تنبیه به دو امر است یکی افتادن و دیگر صدا به تسبیح و کلمه اشاره به آن است که خریر و صدایشان فقط تسبیح و تمحید بوده است .

پیشنهاد کاربران

بپرس