من از خردگی رانده ام با سپاه
که ویران کنم دوده ساوه شاه.
فردوسی ( شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 5 ص 2252 ).
زمین زینهاری بود ننگ توبدین خردگی کردن آهنگ تو.
فردوسی.
نگاه کن که بقا را چگونه می کوشدبخردگی منگر دانه سپندان را.
ناصرخسرو.
گندم سخت از جگر افسردگی است خردی او مایه بی خردگی است.
نظامی.