مرد گفتش بر در شاه و امیر
هم چه جای مفتی است ای خرده گیر؟
عطار.
من نیم خرده گیر و خرده شناس که ندارم ز خرده هیچ قماش.
عطار.
ای جوان حاضر تو پیرانندبه ادب رو که خرده گیرانند.
اوحدی.
|| سخن چین. ( از آنندراج ). || معترض. ( یادداشت بخط مؤلف ). || ناقد. نقاد. منتقد. حرف گیر. ( یادداشت بخط مؤلف ). به گزین. سخن سنج. || مقابل کلان گیر در بازیاری. ( یادداشت بخط مؤلف ). ضد کلانگیر در بازداری یعنی در تربیت باز.