خرده ریز
مترادف خرده ریز: خرت وپرت، خنزرپنزر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
پلیدی، الودگی، هرزه، کثافت، چرک، خرده ریز
خرت و پرت، خرده ریز، چیز کم بها، خرده ریزها، خود نمایی
چرند، خرت و پرت، خرده ریز، سخن مهمل
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه
رسوب، ته نشین، اشغال، درده، پس مانده، خرده ریز
خرده ریز
خرده ریز
خرده ریز، احشاء خوراکی مرغ خانگی و غیره
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید