خرده خرده

/xordexorde/

لغت نامه دهخدا

خرده خرده. [ خ ُ دَ / دِ خ ُ دَ / دِ ] ( ق مرکب ) کم کم. رفته رفته.بتدریج. تدریجاً. اندک اندک. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

اندک اندک بتدریج رفته رفته (( بچه های خرده خرده هم. شیرینی ها را خوردند ) )
کم کم رفته رفته

پیشنهاد کاربران

بپرس