خردمرد شدن. [ خ ُ م ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) ریزه ریزه شدن : تهتّم ؛ خردمرد شدن دندان. ( تاج المصادر بیهقی ). انفتات ؛ خردمرد شدن. ( زوزنی ). تکسیر؛ خردمرد شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).