خرد گرایی در قران و حدیث

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] خرد گرایی در قرآن و حدیث. «خردگرایی در قرآن و حدیث»، تألیف محمد محمدی ری شهری با همکاری رضا برنجکار و عبدالهادی مسعودی و ترجمه ی مهدی مهریزی است.
این کتاب، چنان که از نامش پیداست، از نقش و ارزش و جایگاه عقل و خرد و سایر مباحث مربوط به این موضوع سخن می گوید.
این کتاب که به عنوان پنجمین اثر از موسوعه ی «میزان الحکمة» به چاپ می رسد، مشتمل است بر سخن مترجم، مقدمه، درآمد و دو بخش (با عناوین خرد و نادانی). بخش اول، شامل هفت فصل و بخش دوم، دارای هشت فصل است.
در این کتاب، پس از ذکر آیات در هر موضوع، روایات به ترتیب معصومان، از پیامبر تا امام دوادهم نقل شده، مگر آنکه روایتی در تفسیر آیه وارد شده باشد (که در این صورت، بر تمامی روایات مقدم گردیده است) یا تناسب موضوعی روایات این ترتیب را برهم زند. در آغاز روایات، تنها نام پیامبر و دیگر معصومان ذکر شده، مگر در صورت نقل فعل معصوم یا وجود سؤال و جواب یا وجود لفظی غیر از سخن مروی عنه در متن
درباره محتوای این اثر، چند نکته درخور توجه است:

پیشنهاد کاربران

خِرَد و خردمند ؛
اصطلاح کلمه ی خردمند برای انسانهای فکور از جهت خُرد نمودن مسایل جهت تجزیه تحلیل نمودن برای درک و هضم مسایل و ماندگاری آن در ذهن دارای معنا و مفهوم می باشد.
به طوری که حتی کلمه ی خوردن در اصطلاح غذا خوردن از جهت خورد نمودن غذا جهت هضم آن مرتبط با مفهوم مطلب فوق می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر یک تعریف موازی و غیرانطباقی برای انسان فکور از جهت تفکیک نمودن مسایل و پرداختن آنها به صورت جداگانه داشته باشیم همین کلمه ی خردمند می باشد.
فکر ؛ در قانون و قواعد ایجاد کلمات از یک زاویه کلمه ی فکر از انفکاک و تفکیک نمودن و انفقاق ایجاد گردیده است.
کلیدواژه ی فکر، قوه ای از قوای انسان می باشد که این امکان را به انسان می دهد تا مسایل را بتواند از هم تفکیک کند و بتواند جداگانه به مسائل بپردازد.
factor ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه در قانون و قواعد ایجاد کلمات، خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی در متن زیر تحلیل و تبیین گردیده است ؛
کلمه ی factions در زبان انگلیسی با ترجمه ی جناح و دسته بندی و حزب و. . . ، بهترین کلمات مرتبط که از این کلمه برای برگرداندن آن به زبان فارسی به صورت انطباقی می شود کرد کلمه ی فاق فرق فرقه تفرقه تفریق و. . . می باشد.
( فکشن ، انفکاک ، انفقاق ، انفاق ، فاق ، فقه ، فقیه ، منافق ، نفقه ، فکر، فاکتور ، فقیر ، فرق ، فرقه ، تفریق و. . . )
درک بهتر این کلیدواژه مرتبط مطلب تحلیل شده زیر ؛
نفقه ؛ انفاق نمودن و انفقاق و انفکاک و منفک نمودن بخشی از مال از اموال خودمان جهت انجام امورات زندگی به زن
در ادامه ی مطلب، کلمات مرتبط با کلمه ی نفقه و منافق و انفاق در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی زبان شناسی جهت درک بهتر این کلیدواژه تحلیل و تبیین گردیده است؛
منافق ؛ کلمه ی منافق و انفاق دو کلیدواژه ای هستند که از یک ریشه و بن واژه و یک مصدر با دو موقعیت کاربردی مختلف می باشند.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات حرف ( ق ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوای آن به حرف ( ک ) از ابزارهای ایجاد آوا قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ک ) می باشد مثل حرف ( ق ) در موسیقی که در کلمه ی موزیک تبدیل به حرف ( ک ) شده است.
کلمه ی انفاق نمودن با ریخت انفاک یعنی منفک نمودن مالی از خودمان جهت بخشیدن به نیازمندان.
کلمه ی انفاق با فرمول انفقاق و ریخت انفکاک ، مسیر جریان مفهوم این کلمه را برای ما نمایان می کند.
کلمه ی منافق یعنی کسی که تفکر و منش او منفک از تفکر و منش ماست و وجود او در جامعه باعث ایجاد انفقاق و تفرقه در جامعه است.
کلمه نفقه نیز که هم خانواده با کلمه ی انفاق و منافق می باشد به مفهوم منفک نمودن مال از اموال مرد به زن در مسایل زندگی می باشد.
همچنین کلمه ی فک در صورت و دهان انسان نماد منفک بودن با قابلیت انفکاک نمودن غذا در اندام انسان است.
کلمه ی افغانستان با ریخت افکانستان نیز به مفهوم سرزمین منفک شده و فغان شده از سرزمین مادری خود، ایران زمین دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمه ی فغان سر دادن نیز در یک موقعیت کاربردی دیگر به مفهوم فریادی که از درد جدایی و منفک شدن باشد مرتبط با کلمات فوق می باشد.
اصطلاح فاق شلوار و فرق سر نیز از جهت تفریق بودن در واقعیت این مفهوم دارای معنا می باشد.
وجود حرف ( ر ) با ذات آوایی و تکرار گونه ای که از محل صدور آوای خود از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان دارد در میان ساختمان کلمه ی فرق نماد یک جدایی مستمر و امتداد دار در مفهوم این کلمه می باشد .
یعنی عدم وجود حرف ( ر ) در ساختمان کلمه ای مثل فاق شلوار که در مکالمات روزمره در مورد شلوار و تنبان رایج می باشد مفهوم فاقد امتداد و استمرار و جدایی محدود در واقعیت کار به راحتی قابل مشاهده است.
پاکستان ، پکستان ، فکستان ، فغستان ، فرقستان ، فغان ستان ، افغانستان ، افکانستان ، استان انپکاک شده یا انفکاک شده و منفک شده و پاک شده و فارغ شده و متفرقه و فرقه فرقه شده و تفریق شده و مجزا
اصطلاح پاک شدن و پاک کردن نیز به لحاظ مفهومی در موقعیت های کاربردی مختلف به معنی جدا شدن و جداسازی و منفک شدن از چیزی می باشد.
کشور افغانستان و پاکستان نیز وقتی از مام وطن از آغوش ایران بزرگ، منفک و منفق و فارغ و انفراق و جدا شد نامگذاری شد.
کلمه ی افغانستان و پاکستان و کلمات هم خانواده دیگر با مصدر فک به لحاظ مصدر و بن واژه مرتبط با کلمه ی فک و فکان و اُفق و آفاک و انفکاک می باشد.
کلمه ی آفاق با ریخت آفاک نیز در خط افق به معنی مرز قابل تفکیک و انفکاک شده جهت مشخص شدن محدوده ی دیدن و نادیدن در کرانه ی چشم و در پهنه ی زمین به علت انحنایی که در سطح زمین وجود دارد دارای معنا و مفهوم می باشد.
در قانون و قواعد ایجاد کلمات در مورد کلمه ی پاکستان دو حرف ( پ ف ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوای آنها قابل تبدیل به همدیگر می باشند مثل دو کلمه ی پارس و فارس یا پُرس و فُرس و فراوان از این دست کلمات
Fake ؛ حتی کلمه ی فِیْک با ترجمه و برگردان رایج به زبان فارسی به معنی جعلی و تقلبی ولی در اصل به معنی منفک از خصوصیات جنس اصلی مرتبط با مطلب فوق دارای معنا و مفهوم می باشد
اگر هم رد این کلمه را در زبان انگلیسی دنبال کنیم کلمه ی facts به معنی فکری که مجزا و جدا و منفک از دیگر تفکرات به معنی یک ایده و نظر جداگانه باشد دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین کلمه ی فاکتور نمودن کالا به معنی مستند نمودن کالای فروخته شده از جهت منفک شدن آن محصول از دیگر محصولات کارخانه یا factory دارای معنا و مفهوم می باشد.
فلسفه و واقعیت کلمه ی factory نیز با ترجمه و برگردان کارخانه به زبان فارسی از جهت منفک نمودن محصول جهت فروش از محصولات کارخانه می باشد.
همچنین در علم ریاضیات اصطلاح فاکتور گیری کلمه ی گرفتن در فاکتور گیری گویای منفک نمودن یک مسیله در علم ریاضیات جهت پرداختن به آن به صورت جداگانه می باشد.
فکر ؛ در قانون و قواعد ایجاد کلمات از یک زاویه کلمه ی فکر از انفکاک و تفکیک نمودن و انفقاق ایجاد گردیده است.
کلیدواژه ی فکر، قوه ای از قوای انسان می باشد که این امکان را به انسان می دهد تا مسایل را بتواند از هم تفکیک کند و بتواند جداگانه به مسائل بپردازد.
اگر یک تعریف موازی و غیرانطباقی برای انسان فکور از جهت تفکیک نمودن مسایل و پرداختن آنها به صورت جداگانه داشته باشیم کلمه ی خردمند می باشد.
اصطلاح کلمه ی خردمند برای انسانهای فکور از جهت خُرد نمودن مسایل جهت تجزیه تحلیل نمودن برای درک و هضم مسایل و ماندگاری آن در ذهن دارای معنا و مفهوم می باشد.
به طوری که حتی کلمه ی خوردن در اصطلاح غذا خوردن از جهت خورد نمودن غذا جهت هضم آن مرتبط با مفهوم مطلب فوق می باشد.