کم شدن، خرد شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن، اب گرفتن از، به زور تصرف کردن، خرد ساختن، فرو نشستن
کم شدن، خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، ضعیف کردن، نقصان یافتن، تقلیل یافتن
کم شدن، خرد شدن، خرد ساختن، تحلیل رفتن، رفته رفته کوچک شدن، تدریجا کاهش یافتن
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن
خرد کردن، خرد ساختن، کوچک کردن
خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، کم کردن، تقلیل دادن، تنزل دادن، مطیع کردن، ساده کردن، استحاله کردن
خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، نقصان یافتن، کم کردن یا شدن، خیلی کم کردن
خرد شدن، خرد کردن، کاستن، خرد ساختن، تقلیل دادن، تقلیل یافتن، کاهش دادن، کمتر شدن، کمتر کردن، تخفیف یافتن
خرد ساختن
تخفیف دادن، خرد ساختن، کم کردن، دلیل و برهان اوردن، نگهداشتن، پایین اوردن، بال زدن بطرف پایین، خیساندن
خرد ساختن، کوتاه کردن، مختصر نمودن
خرد ساختن
خرد ساختن، ناهمفشرده کردن، از فشار هوا کاستن
خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود کردن، باریک شدن، باریک کردن
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک کردن، کم ارزش قلمداد کردن
خرد شدن، خرد کردن، خرد ساختن، محدود ساختن، تشنج زدایی کردن
خرد ساختن، خراب کردن، معیوب کردن، ضعیف کردن، زیان رساندن